۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

به جاي مقدمه . . .

به جاي مقدمه . . .
.
. .
. . .
خدایا کفر می‌گویم، پریشانم، چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.
. . .
خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟!
. . .
خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری و قدری آن طرف‌تر عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌ و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟!
. . .
خداوندا! اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌ پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت. خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

( كارو )
. . .
. .
.

۵ نظر:

  1. سلام دوست عزیز.تبریک بابت شروع دوباره نوشتن ات.
    وبلاگت تم زیبایی داره و About ات عالی بود.

    پاسخحذف
  2. سیاه روز ترین مردمان روی زمین
    در آن مزارع بی انتها،در آن مرداب
    پسر پس از پدر ،ای داد
    نسل ،بعد از نسل
    فقیر می زادند،
    فقیر می ماندند،
    فقیر می مردند
    .
    سیاه روز ترین مردمان روی زمین
    نه تن،که حسرت یکبار مرگ راحت را
    در آن قلمرو وحشت،به گور می بردند
    "فریدون مشیری"

    پاسخحذف
  3. salam
    khodet midooni ahle tarof nistam 0baraye shoroo mahshar bood makhsooosan sheret.faghat shaeresh ro fekr mikonam jebran khalil jebran basheha.
    dooset daram

    S.J

    پاسخحذف
  4. belakhare manam movafagh shodam biam inja
    mamad jan ali boooooood
    man ke az hami alanmontazere poste badiam

    پاسخحذف
  5. سلام بسيار زيبا بود

    پاسخحذف